نگاهی متفاوت به انحلال تیم فوتبال بانوان ملوان
گاه مشکوک به زنان در حالی است که جامعه ایران بعد از انقلاب فراتر از نگاه دوگانه زن سنتی - مصرفی مدل تازه و میانهای ارائه داده که به شریعتی نسبت داده میشود.
به گزارش ایسنا، «عصر ایران» نوشته است: مرجان کُرد - بامدادِ شاعر، روزگاری در بیان تفاوت جرم یک زندانی با زندانیان دیگر نغمه سر داد:
«از این زنجیریان
یک تن
زنش را در تب تاریک بُهتانی
به ضرب دشنهای کشته است»...
شاعر البته در سطرهای بعدی به دنبال کشف جسد یا «دیانای» جامانده از قاتل در محل حادثه نیست. بلکه آنچه سبب شد پای او در کسوت شاهد به این متن باز شود بازخوانی واژه «بُهتان» و طرح این پرسش است:
چرا هرگاه نام زنی در میان است ناگهان بویِ واژه «بهتان» به مشام میرسد؟ و پشتبندش بارشی از سؤالات دیگر: چرا هرگاه پای زنی یا زنانی در میان است یک موضوع غیراخلاقی را شکل میدهیم؟ آیا «زنان» مترادف واژه «بهتان»اند؟
زنان، شهروندان شل مغز و درجه دو و شایعهساز هستند؟ جامعهای در حال گذار به سوی مدرنیته (البته با واکر انگار) که تلق تلوق کنان سرفههای خشک سنتی میکند، زنان را به ریشخند میگیرد، دست میاندازدشان و جدیشان نمیگیرد؟
مراد از این نوشتار کلاف کردن بحثهای فمینیستی نیست که هر کسی میخواهد همسویی خود با گفتمان رسمی را نشان دهد تنهای یا طعنهای به آن بزند. انکار زنهای خودبزرگبین هم نیست، انکار تفاوتهای فیزیولوژیکی، زیبایی و اقتضائات دیگر زنانه هم نیست منتها دریبل زدن در میان اخبار هفتهای که گذشت ثابت میکند زنان تا چه میزان سیبل قرار گرفتهاند و روح و نگاه زمانه را هم توضیح میدهد.
1- از میان خبرها و تیترهای خیرهکننده هفته پیش؛ در جایگاه نخست خبر انحلال تیم فوتبال بانوان ملوان میتواند باشد و ابراز شگفتی از منطقی که پشت این تعطیلی است. در بیانیه رسمی باشگاه ملوان آمده است: «دلیل واقعی انحلال این تیم را نمیتوان در یک جامعه اسلامی مطرح کرد»!
ابهام از همین جمله و ذات این تصمیم بر می خیزد. مادام که صحبت از دلایل اقتصادی بود میتوانستیم توجیهات مسئولین را برای سقوط این تیم بپذیریم اما از جمله «دلیل واقعی را نمی توان مطرح کرد» بوی واژه بهتان توی دماغ می خورد.
مثل مردی که همسرش را طلاق داده و وقتی دلیلش را بپرسی می گوید: نمی توانم دلیلش را بگویم؛ منتها ناگهان ذهن آدمیزاد روی واژه خیانت قفل می شود.
چون مثل جمله معروف «از پس هر توپی که می آید یک بچه هم هست» در پی جمله «دلیلش قابل توضیح نیست» هم رسوایی اخلاقی و بهتان می دود.
پس حالا اگر بر فرض بپذیریم خطای اخلاقی در کار بوده باز می توان مطرح کرد که گیریم یک نفر یا دو نفر یا سه نفر از اعضای تیم فوتبال مشکل داشته اند (که البته نمی دانیم) تکلیف باقی دخترانی که به عشق توپ فوتبال لباس ورزشی می پوشیدند و یک سر و گردن هم از رقبا بالاتر می ایستادند چه می شود؟ تکلیف همان یک نفر که حالا باید به این و آن توضیح دهد دلیل واقعی چه بوده بی آن که خودش مقصر بوده باشد چه می شود؟
شگفتی و تاسف در این باره به حدی است که برنامه پنجشنبه شب خندوانه که به مناسبت روز دختر با حضور دختران برگزار شد هم تحتالشعاع دختران فوتبالیست ملوان قرار گرفت.
جنابخان درباره انحلال این تیم گفت: «در آستانه روز دختر، تیم دختران ملوان را که مریم ایراندوست بهترین سرمربی بانوان ایران سرمربیاش است و سارا قمی خانم گل لیگ بانوان ایران یکی از بازیکنان آن است، منحل شده و واقعا نمیدانم باید چه بگویم.»
واقعا نمیدانیم چه بگوییم وقتی تعارض به حضورش در جامعه ادامه میدهد و از سر و شکل زندگیمان میبارد و اساساً تعارضی از این بالاتر که پرچمدار کاروان المپیک یک خانم است و برای خانمها لباس المپیکی طراحی میشود اما از سوی دیگر تیم فوتبالشان در کشور حذف میشود؟! نکند حضور زنان در کاروان المپیک زینتالمجالس است اما اگر مدال بیاورند چه؟
هنر جامعه ایران بعد از انقلاب اما این بوده است که فراتر از نگاه دوگانه زن سنتی از یک طرف و زن مصرفی از جانب دیگر مدل تازه ای ارائه داده است که البته به دکتر علی شریعتی نسبت داده می شود.
شریعتی خود این دوگانه را با این واژه ها توصیف می کرد: مطبخی - عروسکی و با الگوی او زنانی از مطبخ بیرون زدند اما عروسک هم نشدند و در میانه این دو مختصات ایستادند.
حاصل زنانی شد که دانشگاه ها را فتح کرده اند و حالا در مجلس دهم تعدادشان از اعضای معمم این نهاد بیشتر شده است (شمار زنان حتی با حذف مینو خالقی به 17 نفر رسیده در حالی که تعداد روحانیون 16 نفر است).
همینها هم وقتی میخواهند فوتبالیست باشند در تیم فوتبال تحمل نمی شوند. یا وقتی سازی به دست می گیرند و روی سن می روند شرط برگزاری کنسرت خروج آنان است. وقتی نوبت به آزمون استخدام می رسد پای جنسیت به میان می آید. هر چند که در این فقره اخیر رییس جمهوری دستور مساعدی صادر کرده است.
2- انگار تفاوت نمی کند فعالیت هنری داشته باشی، استاد دانشگاه باشی، قلم داشته باشی و فعال مدنی باشی، ورزشکار باشی و .. کافی است جنس مونث باشی تا هر روز زیر سایه بهتان و تهمت زندگی کنی. ملموس ترین مثال: تصور کنید دو خودرو در خیابان تصادف کرده اند. مقصر هم راننده ای است که خانم بوده. حالا آقای خسارت دیده و عصبانی از ماشین اش پیاده می شود.
یک لحظه چشمتان را ببندید و اولین ناسزایی را که آقا به ذهن و بلکه زبان اش می رسد فرض کنید. قطعا آن ناسزا را در یک جامعه اسلامی نمی توانیم مطرح کنیم! به نظر شما یک خانم در طول هفته چند بار با این ناسزا خطاب و عتاب می شود؟ اگر این ناسزا را نوعی تهمت و بهتان تلقی کنیم با کمی گشت و گذار در قوانین حقوقی می توانیم آن را جرم تلقی کنیم.
«دروغ گفتن» هر چند از منظر دین گناه به حساب می آید اما در نظام حقوقی ایران دروغ جز در تصریح قانون یعنی «شهادت کذب و سوگند دروغ» جرم محسوب نمیشود و در نتیجه مجازاتی در پی نخواهد داشت اما تعرض به حیثیت و آبروی افراد، تهمت، افترا و نشر اکاذیب جرائمی است که قانون برای آنها مجازات تعیین کرده است. بر این مبنا دختران فوتبالیست تیم ملوان هم که با نوعی از بهتان مواجه شدهاند نمیتوانند از مدیران تصمیم گیرنده اعاده حیثیت کنند؟
3- تیم فوتبال بانوان ملوان منحل شد. مدارس دخترانه، دانشکده ها و حوزه علمیه بانوان اما پاک نشدنی است. وقتی به زنان فضا و فرصت مشغولیت کافی اجتماعی داده نشود از روزنه های علمی نفس می کشند.
در دنیایی که روز به روز به سمت زنانگی بیش تر به پیش می رود و زنان زمام داران عرصه های کلان جهانی می شوند باید با زنان مهربان تر باشیم و بعد از خواندن این متن به این فکر کنیم که برای از میدان خارج کردن زنان چند بار دست به دامان تهمت و بهتان و ناسزایی شده ایم «که در یک جامعه اسلامی نمی توانیم مطرح کنیم!»